loading...
اس ام اس جدید 95 - دانلود رمان
میلاد بازدید : 1275 1392/04/16 نظرات (0)

کتاب و بست و روی تخت دراز کشید.نگاهش را به باران که به تندی خود را بر شیشه می کوبید دوخت.
چشمانش گرم می شد که با صدای فریاد و گریه ای بلند شد.صدای نیکا بود. هراسان خود را به اتاق او رساند.نیکا در رختخواب دست و پا میزد. به طرفش رفت و صدایش زد. تکانش داد. نیکا چشم باز کرد و با وحشت به او خیره شد. بلندش کرد و گفت:اروم باش.خواب دیدی.

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 2412
  • کل نظرات : 356
  • افراد آنلاین : 8
  • تعداد اعضا : 197
  • آی پی امروز : 597
  • آی پی دیروز : 151
  • بازدید امروز : 7,778
  • باردید دیروز : 239
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 8,017
  • بازدید ماه : 9,159
  • بازدید سال : 53,516
  • بازدید کلی : 12,063,696