آخر اين هفته، جشن ازدواج ما به پاست
با حضور گرم خود، در آن صفا جاري كنيد
ازدواج و عقد يك امر مهم و جدي است
لطفا از آوردن اطفال، خودداري كنيد
بر شكم صابون زده، آماده سازيدش قشنگ
معده را از هر غذا و ميوه اي عاري كنيد
تا مفصل توي آن جشن عزيز و با شكوه
با غذا و ميوه ي آن جشن، افطاري كنيد
البته خيلي نبايد هول و پرخور بود ها
پيش فاميل مقابل آبروداري كنيد
ميوه، شيريني، شب پاتختي مان هم لازم است
پس براي صرفه جويي اندكي ياري كنيد
گر كسي با ميوه دارد مي نمايد خودكشي
دل به حال ما و او سوزانده، اخطاري كنيد
موقع كادو خريدن، چرب باشد كادوتان
پس حذر از تابلو و ساعات ديواري كنيد
هرچه باشد نسبت قومي تان نزديك تر
هديه را هم چرب تر، از روي ناچاري كنيد
در امور زندگي، دينار اگر باشد حساب
كادو نوعي بخشش است، آن را سه خرواري كنيد
گرم بايد كرد مجلس را، از اين رو گاه گاه
چون بخاري بهر تنظيم دما، كاري كنيد
ساكت و صامت نباشيد و به همراه موزيك
دست و پا را استفاده، آن هم ابزاري كنيد
لامبادا، تانگو و بابا كرم يا هرچه هست
از هنرهاتان تماما پرده برداري كنيد
البته هر چيز دارد مرزي و اندازه اي
پس نبايد رقص هاي نابه هنجاري كنيد
حركت موزون اگر دركرد از خود، ديگري
با شاباش و دست و سوت از او طرفداري كنيد
كي دلش مي خواهد آخر در بيايد سي دي اش؟
با موبايل خود مبادا فيلمبرداري كنيد
در نهايت، مجلس ما را مزين با حضور
بي ادا و منت و هر گونه اطواري كنيد

غضنفر با دوست دخترش موتور سواری میکرده
دوست دختره بهش میگه قلبت مال من نفست مال من چشمات مال من
غضنفر موتور رو نگه میداره میگه برو
پایین الان میگه موتورتم مال من
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
مرد:باز هم که پارچه خریدی
زن:میخوام برات دستمال بدوزم
مرد:ولی اینکه چهار متره
زن:با بقیه اش هم برای خودم پیراهن میدوزم
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^

چهار دانشجو كه به خودشان اعتماد كامل داشتند يك هفته قبل از امتحان پايان ترم به مسافرت رفتند و با دوستان خود در شهر ديگر حسابي به خوشگذراني پرداختند.
اما وقتي به شهر خود برگشتند متوجه شدند كه در مورد تاريخ امتحان اشتباه كرده اند و به جاي سه شنبه، امتحان دوشنبه صبح بوده است. بنابراين تصميم گرفتند استاد خود را پيدا كنند وعلت جا ماندن از امتحان را براي او توضيح دهند.
آنها به استاد گفتند:«ما به شهر ديگري رفته بوديم كه در راه برگشت لاستيك خودرومان پنچر شد و از آنجايي كه زاپاس نداشتيم تا مدت زمان طولاني نتوانستيم كسي را گير بياوريم و از او كمك بگيريم، به همين دليل دوشنبه دير وقت به خانه رسيديم.»
استاد فكري كرد و پذيرفت كه آنها روز بعد امتحان بدهند.
چهار دانشجو روز بعد به دانشگاه رفتند و استاد آنها را به چهار اتاق جداگانه فرستاد و به هر يك ورقه امتحاني را داد و از آنها خواست كه شروع كنند...
آنها به اولين مسأله نگاه كردند كه 5 نمره داشت. سوال خيلي آسان بود و به راحتي به آن پاسخ دادند، سپس ورقه را برگرداندند تا به سوالي كه 95 نمره داشت پاسخ بدهند. سوال اين بود: كدام لاستيك پنچر شده بود؟!



زني رو به خدا كرد و گفت: چرا بايد ديه ما نصف مردها باشد؟ خداوند مهربانانه فرمود: بنده ي من! اگر با كشتن، تو را از شوهرت بستانند، به او60 ميليون مي رسد، ولي اگر او را بكشند تو صاحب 120 ميليون مي شوي زن خنديد و گفت: خدايا حكمتت را شكر! |
يه بار يه آقايي يه سفر به يكي از جزيره هاي بكر و فوق العاده دور دستي ميره و متوجه ميشه كه در تنها هتل اونجا در هر اتاق قابليت استفاده از اينترنت وجود داره. خيلي خوشحال ميشه و تصميم ميگيره سريعا به همسرش ايميل بزنه. اما در تايپ آدرس گيرنده اشتباه ميكنه و اتفاق خوبي نميفته!
در همون زمان يه خانمي از مراسم تشييع همسرش بر ميگشته و بعد از چك كردن ايميل از حال ميره و وقتي پسرش بالا سر اون ميرسه چشمش به متن ايميل ميوفته
گيرنده : همسر عزيزم
موضوع : من رسيدم!
ميدونم كه از گرفتن اين نامه حسابي غافلگير شدي . راستش اينجا كامپيوتر دارند و هر كس به اينجا مي ياد ميتونه براي عزيزانش نامه بفرسته . من همين الان رسيدم و همه چيز را چك كردم . همه چيز براي ورود تو رو به راهه . فردا ميبينمت . اميدوارم سفر تو هم مثل سفر من بي خطر باشه . واي چه قدر اينجا گرمه !!
تعداد صفحات : 14