حسرت
یعنی رو به رویم نشسته ای و باز خیسی چشمانم را
آن دستمال خشک بی احساس پاک کند

حسرت
یعنی رو به رویم نشسته ای و باز خیسی چشمانم را
آن دستمال خشک بی احساس پاک کند
در قبرم هستم… خوابیده ام به پهلوی راست، گوش چسبانده ام به خاک، منتظر شنیدن گام هایت…
فاتحه بهانه است… فقط بیا…
تعداد صفحات : 5